برگزاری اولین تئاتر ساحلی

برگزاری اولین تئاتر ساحلی دنیا در جزیره هرمز توسط گروه هنری آوای دریای جزیره هرمز برگزار شد این گکروه هنری بواسطه دکمبود فضا برای اجرای تئاترهای خود دست به این ابتکار عمل زدند و قصد دارند به همین زودی اولین چجشنواره بین الملی تئاتر ساحلی را در این جزیره برگزار کنند.اولین کار که به این شکل اجرا شد به کار گردانی آقای عبدالرسول دریا پیما اجرا شد اسم این تئاتر پری دریا که تمامی بازیگران آن از جوانان جزیره هرمز بودند.

معرفی کتاب در باب جزیره هرمز




سيرى در جزيره كوچك هرمز در آب هاى نيلگون خليج فارس
با مردمانى مهربان تر از دريا و آفتاب

داريوش عباسىهرمز نام جزيره اى كوچك در آب هاى جنوبى ايران است. جزيره اى زيبا در نقطه اى استراتژيك كه نامش بر تنگه هرمز و استان پهناور هرمزگان نيز نشسته است.هرمز را به خاك سرخش مى شناسند. خاكى مرغوب كه در صنايع كاشى، سراميك و رنگ سازى مصرف دارد و آوازه اش به ينگه دنيا هم رسيده است. اما اين همه داستان نيست. وقتى بر خاك هرمز پاى مى گذارى، جادوى رنگ ها رهايت نمى كنند. خاك جزيره در هر گوشه به رنگى است. يك گوشه زرد، يك گوشه سرخ، يك گوشه سبز و يك گوشه سفيد. از اين روست كه هرمز را «بهشت زمين شناسان» لقب داده اند.هرمز زيباست. زيباتر از آنچه در كلمات بگنجد. كنار ساحل، آنجا كه هنوز كمتر نشانى از آلودگى هاى زيست محيطى است، هزاران هزار صدف و مرجان و ساير جانداران ريز دريايى را به راحتى مى بينى و مى توانى هر چقدر خواستى به رسم سوغات به شهر و ديارت ببرى. وقتى امواج آبى نيلگون خليج فارس بر صخره هاى جزيره مى كوبد و صداى مرغان دريايى پياپى به گوش مى رسد، بكر بودن جزيره را بيش از پيش احساس مى كنى. نواى مرغكان دريايى به جاى بوق ناهنجار ماشين ها، آخر شمار ماشين هاى جزيره به عدد انگشتان دو دست هم نمى رسد.آن روز كه به همراه جمعى خبرنگار به هرمز رفتيم، كنار دريا جسد نهنگ عظيم الجثه اى را ديديم كه در ساحل به گل نشسته و جان سپرده بود. شايد هم به قول آن شاعر خودكشى كرده بود!فرصتى دست داد كه وجب به وجب جزيره را ببينيم. پشت يك وانت جاى گرفتيم تا جزيره را سياحت كنيم. از معادن خاك سرخ ديدن كرديم. معادنى كه اكنون محل مناقشه پيمانكار با مردم و مسؤولان شهر شده است. قلعه هاى پرتغالى ها را هم ديديم كه يادگار استيلاى اروپايى ها بر اين تنگه استراتژيك بود. با بومى ها ديدار كرديم و از آنها شنيديم. نگاهشان پر از رنج بود و صميميت. مسؤولان شورا در ديدار كوتاهمان از حقايق تلخى پرده برداشتند؛ مرگ ۵ بومى بر اثر گرسنگى در چند ماه گذشته. باورمان نمى شد ولى همه اذعان مى كردند كه اگر اينجا زيادتر بمانيد باورتان مى شود.آخر هنوز هم شمارى از بومى هاى هرمز از نانوايى ها نان قرض مى كنند تا چوب خط شان پر شود و سر ماه و يا با تأخير آن را تسويه كنند.با جوانان نشستيم. آنها كه شباهنگام در سكوت شب و نور ماه به دريا مى زنند تا صبح با چند ماهى كه قوت شان است به جزيره برگردند. دريا مثل گذشته سخاوتمند نيست. اين را يكى از آنها گفت. وقتى پرسيديم چرا. با لبخندى تلخ به صيد بى رويه شناورهاى غول پيكر و فقر دريا اشاره كرد. در هرمز كار نيست. از اين رو عده اى به شهرهاى بزرگ تر مثل قشم و بندرعباس مى روند و عده اى هم كه مى مانند، روزها را در تكرارى بى حاصل سپرى مى كنند. نبود مراكز تفريحى و ساير زمينه هاى گذران سالم اوقات فراغت، موجب رواج اعتياد در جزيره ۷ هزار نفرى شده است.بلاى خانمانسوزى كه ذره ذره جوان ها را به كام خويش مى گيرد و متأسفانه در بسيارى از خانواده ها پذيرفته شده است.با شهردار جوان هرمز دقايقى هم صحبت شديم. از او پرسيديم در هرمز چه كارهايى كرده ايد و چه كارهايى بايد انجام شود. او كه مهندسى عمران خود را از دانشگاه آزاد يزد اخذ كرده است، گفت: مردم اينجا فقيرتر از آنند كه تصور كنى. براى همين شهردارى از مردم نمى تواند عوارض بگيرد. فقط سالى ۲۱۰ ميليون تومان براى تجميع عوارض از وزارت كشور مى گيريم كه صرف هزينه هاى جارى مى شود. از محل تبصره ۶ براى امور عمرانى نيز از استان بودجه اى مى رسد كه دقيقاً صرف همان بخش مى شود. براى همين نمى شود به طور ضربتى تحولى خاص را ايجاد كرد. نواب ناصرى رئيس شوراى شهر و قنبر زرنگارى نايب رئيس شورا نيز هر كدام به فراخور حال از مشكلات گفتند. به بضاعت هاى بى نظير جزيره در صادرات خاك سرخش و توان بالقوه جذب توريست اشاره نمودند و دست آخر اين پرسش را از ما مطرح نمودند كه با اين وصف چرا بايد ۴۰۰ خانوار از ۱۲۰۰ خانوار هرمز تحت پوشش كميته امداد و بهزيستى باشند؟ آنها هرمز را به باغ گردويى تشبيه كردند كه مغزش را مى برند و به ساكنان جزيره پوستش را مى دهند تا در زمستان خود را گرم كنند.اما جدا از غناى معدنى جزيره كه در صورت برنامه ريزى دقيق و مدون مى تواند روزگار تلخ هرمزنشينان را بهتر از امروز كند، گردشگرى نيز حوزه فراموش شده اى است كه مى تواند كام زندگى را بر مردم اين ديار شيرين تر كند.آنها كه در حال حاضر مى خواهند به هرمز بروند، بايد از طريق لنج و قايق هاى شناور كه بسيارى از آنها هم استاندارد نيستند، اقدام كنند. در جزيره هم هيچ خبرى از واحد اقامتى، رستوران و سرويس هاى عمومى و بهداشتى نيست. گردشگر خارجى كه هيچ، گردشگر داخلى هم اگر به هرمز بيايد، چاره اى جز نگاه سريع به جاذبه هاى جزيره و ترك آن پيش از غروب آفتاب ندارد. وگرنه شب را بايد در فضاى باز سپرى كند و يا ميهمان مردم شود كه در هر ۲ صورت پسنديده نيست.به نظر مى رسد استاندارى هرمزگان و مديران ميراث فرهنگى و گردشگرى مى توانند با جذب سرمايه گذارانى از گوشه و كنار كشور، هرمز را به مردم كشور بهتر بشناسانند و دروضع مردم جزيره نيز تغيير ايجاد نمايند.الحاق هر چه سريعتر هرمز به منطقه آزاد قشم نيز مى تواند تجارت در منطقه را رونق داده و در زندگى مردم نجيب آنجا اعم از شيعه و سنى كه در همزيستى كامل زندگى مى كنند گشايشى ايجاد كند.از هرمز برگشتيم در حالى كه از ثروت و زيبايى بى نظيرى كه خداوند به اين مردم عطا فرمود، خرسند و از فقر فزاينده آنجا غمگين بوديم. اميد كه مسؤولان بخوانند و با اتخاذ تدابير ويژه، كارى كنند كه فرداى هرمز مثل امروزش نباشد.

طلا در دربار شاه عباس

دربار شاه عباس و سايل طلابراي اينکه خوانندگان بدانند ؛پادشاه ايران براي وسائل خود غير از طلا به هيچ فلزي اعتنا ندارد ، دو حکايت از عهد سلطنت شاه عباس کبير نقل مي گنم.رسم معمول اين بود که هرسال انگليسيها و هلنديها ، در مراجعت از تجارت هرمز هديه و پيش کشي براي شاه عباس کبير مي آوردند ؛ يک سال در جزو هداياي انگليسيها ساعتي بود که در قوطي بلوري نصب شده و پايه اي به ارتفاع پنج شش اصبع داشت ، اما جنس و فلز پايه ساعتمفرق بود که جدول مطلا داشت. انگليسيها آن پايه را به يک زرگر ارلئاني که در اصفهان بود دادند تا تمامش را مطلا و مينا کند . بعد از آنکه هدايا را از حضور شاه گذرانيده بخزانه بردند ، خزانه دار براي اينکه در کتابچه ثبت کند و وزن و عيار طلا را دقيقا بنويسد پايه ساعت را محکم زد ، معلوم اصل مغرق است ؛ فورا به شاه اطلاع داد که سبب تغير خاطر او او شد و آنرا نسبت به خود بي ادبي و بي احترمي فرض کرد ، فورا ساعت را نزد انگليسيها باز فرستاد و امر کرد که بدهند پايه اي از طلا و مينا براي آن بسازند . آنها هم فورا اطاعت کرده بتوسط همان زرگر پايه اي از طلا از مينا ساخته مجددا بخزانه فرستادند.