تاریخ درخشان هرمز ، تجربه که تکرار نشد ، شکوهی که باز نگشت

در رابطه با جزیره هرمز و تایخ این جزیره کتاب و مطالب زیادی نوشته شده است ، خوشبختانه در این رابطه انقدر منابع و اسناد زیاداست که می توان کتابهای متعدد دیکر هم نوشت . ولی هدف من نوشتن کتاب نیست بلکه اشاره به بعضی اسناد و نوشتهای تاریخی است که کمتر به انها اشاره شده است .در نقشه بالا جزیره هرمزدر دوران شکوفای و رونق دیده می شود در شمال شرقی جزیره ساحل و رودخانه میناب و در قسمت شمال غربی منطقه سورو و در شرق جزیره قشم و قایقهای که برای حمل اب و مایحتاج روزانه مردم هرمز بین قشم و هرمز طردد میکنند.

بندرگاه و گمرک جزیره هرمز در شمال شرقی این جزیره .

در نوشته قبلی در رابطه با بندر هرمز در ساحل تیاب میناب و علل انتقال مرکز تجاری این بندر به جزیره جرون که بعدها به جزیره هرمز معروف گردید ، اشاره کردیم حال به بعضی عواملی که به رونق این جزیره و بطور کلی به رونق دادو ستد و تجارت از طریق دریا گردید اشاره کوتاهی می کنیم .
تسلط تیمور لنگ بر اسیای مرکزی و خاورمیانه ، تصرف دمشق ، بغداد و اصفهان که مراکز عمده تجارت در منطقه بودن ضربه بود بر تجارت و راههای زمینی ، در سال ۱۴۰۵ با مرگ تیمور لنگ نا امنی و شورش سرار منطقه تحت سلطه تیمور فرا گرفت و عملا اقتصاد اسیا را به رکود کشاند . جاده مشهور ابریشم اهمیت گذشته خود را از دست داد و تجارت بین شرق و غرب اسیا از طریق راههای زمینی محدود یا غیر ممکن گردید ، در این شرایت حاکمان چین به فکر چاره افتادن و با هوشار ( ساختن ) صدها کشتی بزرگ ، کاروان عظیم دریای راه انداختن و برای تجارت راهی اقیانوس هند گردیدند * . فرمانده این کاروان بزرگ دریای به عهده دریادار زینگ هی بود ، اسم اصلی زینگ هی ماهو بود که معادل محمد در زبان چینی ان موقعه بود . ماهو که پدر بزرگش مسلمان و از سرداران مغول بود ، طی سفر دریای خود که سالها به طول انجامید به هر جا که میرسید درباره زندگی و فرهنگ ان منطقه تحقیق می نمود ، حاصل این نوشتها بعدا بصورت کتابی منتشر گردید. محققان اروپای از این کتاب استفاده زیادی نموده اند .

کشتی و بازارچه چینی ها در بنادر خاورمیانه
اولین کاروان دریای که بطرف هند و خاورمیانه حرکت نمود شامل ۳۱۷ گشتی بود در اندازه های مختلف که بزرگترین انها بطول ۱۴۰ متر و عرض ۵۷ متر و دارای ۹ دول ( دکل ) بود و در مجموع ۲۷۸۷۰ نفر این کاروان را همراهی می کردند که شامل بازرگانان ، سربارزان ، ملوانان ، دفترداران و سفرای چین بودند.
ماهووان به همراه کاروان عظیم دریای خود دو بار از هرمز دیدن نمود و در انجا به دادو ستد پرداخت، وی در مدت اقامت خود در هرمز ، ضمن توضیح دادن وضعیت تجاری و اهمیت اقتصادی جزیره هرمز ، زندگی روزمره مردم نیز به نگارش در اورده است . زینگ هی در اخرین سفر خود به هرمز سال ۱۴۳۱ تا ۱۴۳۳ میلادی ، در باره مردم هرمز نوشت ؛ شاه جزیره و تمام مردم مسلمان مومنی بودند و پنج بار در روز عبادت می کردند و هر روز حمام می نمودند. ؛ وی ادامه می دهد و می گوید ؛ در انجا خانواده فقیر وجودنداشت و اگر کسی دچار مشکل می شود دیگران با دادن لباس و غذا و پول ، به انها کمک می کردندکه زندگی عادی داشته باشند . مردم چهره بشاشی داشتند.
جزیره هرمز در سال ۱۶۲۶ میلادی
زینگ هی ادامه می دهد ؛ هرمز در شمال بعلت نزدیکی به خشکی ( از طریق تیاب میناب به سیر جان و کرمان واز طریق بندر سورو به لاتیدان ، لارستان و فارس ) با اکثر شهرهای بزرگ ایران ، اسیای مرکزی و عراق ارتباط داشت . زینگ هی ادامه می دهد ؛ کشتی های خارجی از همه جا راهی هرمز هستند و بازرگانانی که از طریق خشکی مسافرت می کنند برای پیوستن به بازار و تجارت وارد هرمز می شوند ؛. وی می گوید ؛ اکثر مردم این کشور ثروتمند هستند ؛ . زمانی به عظمت و اهمیت هرمز پی می بریم که بدانیم این جزیره کوچک خشک و بی اب چگونه به مدت ۳ سال ۱۴۳۱ - ۱۴۳۳ پذیرای ۲۷۰۰۰ نفر از تجار چینی و همراهانشان بوده به اضافه هزاران بازرگان و کارکنان کشتی های که از هند ، افریقا ، کشورهای عربی هر ساله به هرمز می امدند . تهیه مایحتاج روزانه این همه ادم نیاز به یک سازماندهی منظم و مدریت پیشرفته داشته است .
*در سال ۱۳۱۰ البوکورک فرمانده نیروهای پرتغالی در اسیا که بر غرب هند تسلط یافته بود می گوید؛ برای تسلط کامل بر تجارت در اقانوس هند کنترل ۳ نقطه کلیدی دیگر لازم است ، مالاکا ( حدود مالزی ) عدن ( در دهانه دریای سرخ ، باب المندب ) و جزیره هرمز ، وی می گوید ؛ با تصرف هرمز کنترل تجارت در منطقه خلیج فارس و تمام سرزمین ایران و اسیای میانه و خاور میانه را بدست می اوریم .
بادگیرها و خانه های چند طبقه جزیره هرمز
* یاکو ویس د کوتری بازرگان فلمیش ( بخش هلندی زبان بلزیک ) که در خدمت پرتغالیها بود و همراه انان بارها به هرمز مسافرت کرده بود ، در سال ۱۶۰۶ نوشت ؛ در فصل تجارت و در دوران بارانهای موسمی ( جون ، جولای ، اگوست ) بیش از ۲۰۰ کشتی بزرگ تجاری شاهن ( پر از ) هل از سیلان و دیگری شاهن از پارچه و لباس از بنگال ، زردچوبه و میخک و شکر از بندر کوچین ( جنوب غرب هند ) ، کشتی های دیگری پر از برنج از منگلور ( غرب هند ) و گشتی های از عدن و مکه برای خرید فولاد در هرمز لنگر انداخته بودند . این بازرگان بلژیکی دهها کالا نام می برد که در هرمز توسط صدها بازرگان خرید و فروش می شوند . او می گوید ؛ تنها سود گمرکی این کالا ها در سال بیش از ۱۰۰۰۰۰ کوروزادو ( سکه طلا که به کوروزاد البوکورک نیز معروف بود ) بود . دکوتر می گوید ؛ بازرگانانی که در سال دو بار برای تجارت به هرمز می امدند حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد سود حاصل می کردند .
گفتها و نوشتهای زیادی در باره هرمز برای گفتن و نوشتن وجود دارد که امیدوارم دوستداران تاریخ و فرهنگ هرمزگان و محققان ان را برای اشنای با ، شکوه ، جلال و نقش مووثر این منطقه در تاریخ ایران ، به رشته تحریر در اورند .
وضعیت فعلی هرمز و هرمزگان با تاریخ پر شکوه گذشته قابل مقایسه نیست و نمی باشد . متاسفانه عدم توجه به منافع ملی ، بی کفایتی ،بی لیاقتی و بی درایتی حاکمان باعث گردیده از حداقل های توانای منطقه نیز به خوبی استفاده نشود ، اسکله سورو ( شهید با هنر ) و اسکله گچین ( شهید رجای ) با داشتن تمام امکانات و ارتباط جاده ای و راه اهن با اسیای مرکزی نتوانسته نقش فعالی در بازار منطقه داشته باشد و این در حالی است که بیابانهای جبل علی در دبی به بزرگترین بندر منطقه و اسیا تبدیل گردیده و حتی نیمی از صادرات و واردات ایران نیز از جبل علی انجام می گرید و هم اکنون بزرگترین بندر کانتینر منطقه نیز در بخش شرقی امارات در کنار دریای عمان در حال شکل گیری است .
و دردناکتر اینکه بیش از نیمی از سرمایه گذاری در دبی دلارهای نفتی است که از ایران فرار کرده ویا فرارش داده اند ( توسط اقازادهاو نهادهای وابسته به نظام) واینکه اباد گر دبی هستند . سال گذشته مقامات دبی اعلام کردند که طی چند سال گذشته ایرانیها بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار در دبی سرمایه گذاری کرده اند .

طوفانهای طاعونی سواحل خلیج فارس


طوفانهاي طاعوني سواحل خليج فارسبادهاي ايران هرگز بدرجه طوفان نميرسد ، و به ندرت هولناک مي باشند ، اما در سواحل خليج فارس صرصرهاي سهمگين و مرگ آساي ميوزد. اين بادهاي طاعوني را باد موسوم يعني صرصر زهر آگين مي خوانند ، و حتي در نقاطي که سام يئل خوانده مي شود ، که از کلمات ترکي يئل بمعني باد و سم يعني زهر عربي ترکيب يافته ، همين همين معني را قصد مي کنند.باد سمموم فقط در فاصله 15 ژوئن و 15 اوت بحرکت در مي آيد ، که دوره شدت گرما در در ساحل خليج فارس است اين باد با زوزه سهمگين همراه استو سرخ سرخ رنگ و آتشين جلوه مي کند ، و مخصوصا هنگام روز به هر که برسد همانجا خفه کرده معدومش مي سازد. نتيجه شگفت انگيز اين بادهاي طاعوني تنها مرگ و مير ساده افراد نيست ، بلکه وضع تجزيه اجساد و قربانيان آن است. چنانکه بدون اينکه صورت و هيات ، و حتي رنگ و روي خود را از دست بدهند تحليل مي گردندبطوريکه چنان مي نمايد که فقط در خواب مي باشند، در صورتي که مرده اند ، چنان که اگر عضور از اعضاي بدن آنها را لمس کنند ، آن قطعه از بدنشان جدا شده همچنان در دست انسان باقي مي ماند . در سال هزار و ششصد و چهل و هفت ميلادي ، يکنفر شاطر يعني نوکر پياده ، بنام محمد علي که براي من کار ميکرد ، هنگام مراجعت از بصره به هرمز ، در موقع وزش اين باد مرگ آسا حامل يک بسته نامه بود ؛ او در سر راه خود شاطر شاطر ديگري را بروي زمين افتاده را يافت که از آشنايان وي و چون وي ، حامل نامه اي بود . محمد علي پنداشت که اين آدم خوابيده است ، بازويش را کشيد تا بيدار شود اما با کمال تعجب مشاهده کرد که باز همچنان در دست وي باقي ماند، و آنگاه به هر قسمت از بدن قرباني تيره بخت دست ميزد دستهايش همچنان که در گرد و خاکي فرو برد ، در آن فرو ميرفت.
منبع : سفرنامه شاردن

چگونه پرتغالی ها حجاج ایرانی را کشتند



چگونه پرتغالي ها حجاج ايراني را کشتند. درماه مه سال 1675 ميلادي ، يک واحد کوچک دريايي پرتغالي که به کنگ واقع در واقع در فاصله سه روزه هرمز براي دريافت حقوق و ماليات مورد ادعاي پرتغالي ها آمده بوده ،کشتيهايي را که مسافرين ايراني از مکه باز مي آوردند ، متوقف ساخته ، و آنها را تا ماه ژوئيه معطل کرد ، در آن موقع اين اشخاص بيچاره ( حجاج) که براي استخلاص از هواي موذي اين حدود ، شتاب داشتند در راه گرفتار باد موسوم گشتند ، و بسياري از آنان ، بشکلي که تعريف کرديم هلاک شدند. هنگام احساس وزش اين باد موذي ، که همچون صرصر هولناک طوفان مانندي باهتزاز در مي آيد ، بايبستي في الفور سر خود را پوشاند و دمر و بزمين افتاد ، و صورت را برروي خاک فشرد ، تا اينکه کولاک تمام شود ، و بقراريکه ميگويند وزش آن مدت يک چهارم ساعت طول مي کشد.(شرح چگونگی این بادها در همین وبلاگ است )

داستان تیر و کمان

در اين موضوع حکايت مي کنند چاپاري از مازندران به اصفهان رسيد که مسلح به شمشير و کمان و تير بود يکي از عيان جوان که در بار حضور داشت پس از ورود مشار اليه براي بيم دادن چاپار چنان که بسيار متداول است کمان وي را مي خواست بستاند ولي آن را سخت سست يافت و چنين به او گفت جناب چاپار اين چيست کمان شما را کودکي نيز ميتواند بکشد او هم در پاسخ اذهار داشت قربان صحيح است ولي اگر شما خيلي نيرو مند هستيد شمشير مرا از نيام بر کشيد منظور چاپار آن بود که رطوبت است که زه کمانش را سست و تيغ شمشيرش را در غلاف زنگ زده کرده است.